اولین آرایشگاه
دیشب بردیمت آرایشگاه که موهاتو بزنیم چه قشقرقی درست کرده بودی آرایشگر به بابات گفت اول شما بشنید رو صندلی کوچولو رو روی پات بذارین بابا بنده خدا رفت بشینه روی صندلی سرش محکم خورد به دکوری جلو آینه دادش در آومد بعد تو رو رو پاش گذاشت و کمی با هت بازی کردیم آرایشگر اومد و دست بکار شد با ماشین اول پشت موتو کوتاه کرد تو هم تا تونستی گریه کردی و جیغ میزدی بنده خدا آرایشگر عرقاش در اومده بود از بس تلاش میکرد بعد از کلی گریه نوبت به جلوی موهات رسید با قیچی شروع کرد به زدن موهات وقتی روت میریخت گریه میکردی و میترسیدی بعد از کلی گریه که کار تمام شد از موهایی که روت ریخته بود بدت میومد و مرتب به من نشون میدادی که برشون دارم مگه یکی دو تا بود بدو بدو با بابات اومدیم خونه بردمت حمام تا تنتو شستم و روی سرت شامپو ریختم و مالیدم آب قطع شد کلافه شده بودم از این ور تو گریه میکردی و سرت کفی بود از این ور اب نبود چقدر غر زدم و نگران بودم سرما بخوری اخه اینم شد شانس بعد از کلی نگرانی دیدم خدا دعامو مستجاب کردآب اومد و سرتو شستم واقعا کار سختی بود ولی بخیر گذشت شکر خدا