آرادآراد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره

تمام زندگیم پسرم آراد

ویروس جدید سرماخوردگی

1392/9/9 8:03
196 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر سخت گذشت(2)

ازروز شنبه 25/8/92 پسر نازم دچار سرماخوردگی شد ومن هم طبق روال قبل به دکتر پسرم خانم فولادی نژاد زنگ زدم واقعا دکتر دلسوزی است منو راهنمایی کرد پس از مصرف داروها  دیدم آراد خوب نمیشه بردمش دکتر گفت مشکلی نداره و یک دارو دیگه به داروهای آراد اضافه کرد آراد آوردم خونه دو روز بعد وقتی داشتم حاضر میشدم بیام سرکار آراد بیدار شد و کلی استفراغ کرد اونم به فاصله20 دقیقه و چندین بار همینطوری که گریه میکردم با داداشم و باباش ساعت 7 صبح بردیم بیمارستان طالقانی  یکسره بالا میاورد وقتی دکتر معاینه کرد گفت بایدبستری  بشه من چون به هیچ دکتری جزء دکتر خودش اطمینان ندارم  زنگ زدم به گوشیشون و جواب دادند موضوع رو براش توضیح دادم و گفتم زیاد اطمینان به حرف پزشک اینجا ندارم چون اکثرا دانشجو هستند گفت من خودم ساعت 8 صبح میام بیمارستان درب اورژانش منتظر باشید خانم دکتر هم استاد دانشگاه و هم جزءپزشکان بیمارستان هستندصبر کردیم ساعت 8 دکتر اومد آراد معاینه کرد آرادکوچولو مرتب بالا میاورد من فقط گریه میکردم دکتر گفت ویروس جدید که تو بچه ها شیوع داره باید بستری بشه و آزمایش بده و چیزی هم نخوره بعد به دکتر اورژانس وپرسنل بیمارستان سفارش ما رو کرد واقعا بیمارستان  شلوغ بود کلی بچه که دچار این ویروس شده بودن و تشنج گرفته بودن و مادرها گریه میکردند پرسنل بیمارستان همش میگفتند تخت خالی نیست و فقط میتونند دو تا رو که یکی از انها آراد بود رو بستری کنند به هر حال گفتن آراد ببرین عکس سینه بگیره بردیمش رادیولوژی عکس گرفتند و بعدم بردیم بخش تزریقات بهش انژیوکت وصل کردند و کلی هم گریه کرد آراد چون همیشه عادت داره با تکون خوردن پتو بخوابه و همجا بی سرو صدا باشه وقتی رو تخت بیمارستان خوابوندیمش یکسره گریه میکرد و وقتی پرستار سرم بهش وصل کرد نمیتونستیم کنترلش کنیم چون میخواست از تخت بلند شه و سرم یکسره قطع و وصل میشد من و باباش آراد گذاشتیم تو پتو تابش دادیم و سرم هم آویزون شده بود تا میخواست بخوابه بچه ها که تو اطافش بستری بودن گریه میکردند و دوباره آراد بیدار میشد همه میگفتن این چه عادتی خیلی سخته ولی من و باباش از دل و جون برا آراد کار میکنم  اون شب باران شدیدی گرفت من و باباش تو بیمارستان بودیم چون آراد برا خواب باید دو نفر تکونش بدن سر پرستار بخش اومد گفت باباش باید بره از اتاق بیرون چون  ممنوع که بمونند من گفتم پسرم رونمیتونم تنهایی بخوابونم گفتن نمیشه اینجا باید خانمها باشند  بهر حال هر چه خواهش کردیم نشد باباش رفت و من موندم آراد گریه میکرد از مادر همتختی خواستم که بیاد کمکم کنه رو پتو تابت بدیم اونم اومد ولی تو مثل اینکه تا بابات نباشه نمیخوابی زنگ زدم به دکتر گفت آراد چطوره شیر خورده گفتم دکتر بیمارستان میگه دستور شیر نداره و اینجا اصلا کسی به دادت نمیرسه گفت خودم الان زنگ میزنم بیمارستان اگر مهمان نداشتم میومدم بعد از چند دقیقه دیدم دکتر بخش اومد گفت آراد نژادی کیه گفتم پسرمنه گفت دکتر فولادی نژاد زنگ زدن اومدم پیش اراد گفت میتونی بهش شیر بدی من به دکتر گفتم اینجا آلوده است میخوام برم گفت نمیشه باید جواب آزمایشاش بیاد گفتم اگر اومد چیزی نبود میخوام برم چون بچم زجر میکشه گفت باید رضایت شخصی بدین جواب آزمایش اومد شکر خدا چیزیش نبود زنگ زدم به باباش اومد رضایت شخصی دادیم آراد مرخص شد ساعت 12 شب اومدیم خونه آراد خوابید صبح  دیدیم دچار اسهال شده از دکترش پرسیدم گفت اسهال برای  این ویروس کاریش نمیشه کرد فقط ORSو دوغ و آب بهش بدین  آراد میلی به هیچ کدوم نداشت نمیدونم با وجود غذاهای آبکی آراد ادرار نداشت خیلی نگران بودم  شب دوبار بردم بیمارستان گفتم ادرا نداره گفتند باید سوند وصل کنند گفتم اصلا اومدیم خونه کلی بهت به زور آب و دوغ دادم تا کمی ادرار کردی  الان هم اسهال داره آراد  لاغر شده لعنت به این ویروس که اینطوری با آراد من کرد دعا میکنم که هیچ بچه ای دچار این ویروس نشه هم برای مادر و پدر سخته هم بچه آمیِِِِِِِِِِِِِِِِِِـــــــــــــــــــن

تخت آراد

عزیز دل مامان در بیمارستان

بابایی ناراحت

وای چقدر بابا ناراحته

نگاه نگران بابا

عزیز دل مامان چقدر راحت خوابیده براش بمیرم

آراد عزیز مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

محمد
7 آذر 92 21:06
الان ما کویتیا هستیم و هممون عکسارو دیدیم خاله انیتا میگه خیلی دوست دارم ببینمت اراد
ناهید مامان آراد
پاسخ
سلام به همه عموها ، عمه ها ، مامان بزرگ ، زن عموها دختر وپسر عموها،دختر و پسر عمه هاو.. من هم دوست دارم همه شما ها رو ببینم آراد